محمدمیلاد عزیزممحمدمیلاد عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره
عشق مائده و علیرضاعشق مائده و علیرضا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

شیرینی زندگیمون محمدمیلاد

یکسالگی وبلاگ

سلام ماه آسمونم  دیروز یکسالگی وبلاگت بود پارسال تو نی نی سایت یک از دوستای گلم بهم پیشنهاد داد برات وبلاگ درست کنم اولش نمیدونستم چجوری و کجا ولی خود آدرس نی نی وبلاگو بهم داد و منم برات ساختم و دیدم چقدر آسونه و چقدر خوب  اینجوری لحظه لحظه زندگیتو برات مینویسم و بعد که بزرگ شدی میتئنی بخونیشون قربونت برم ایشالا که همیشه سالم باشی عزیزم  ...
3 مهر 1393

اولین روز پاییز

الهی اونقدر بخندی که صدای خنده هات بشه عذاب دشمنات.. الهی از شادی اونقدر اشک بریزی که دشمناتو سیل ببره... الهی روزیت اونقدر زیاد بشه که اضافیشو بریزی واسه دشمنات... الهی اونقدر غرق خوشبختی بشی که دشمنات نتونن ببیننت... الهی همیشه تنت سالم باشه و عاقبتت به خیر بشه... الهی که هیچوقت غم نبینی... و الهی که خدا همیشه هواتو داشته باشه اینم دعای اولین روز مهر ...
1 مهر 1393

پاییز

نمیدونم قد ما کوتاه بود یا قذیما بیشتر برف میومد نمیدونم دل ما خوش بود یا قدیما بیشتر خوش میگذشت نمیدونم سلامتی بیشتر بودیا ما مریض نبودیم نمیدونم ما بی نیاز بودیم یا توقع ها پایین بود نمیدونم همه چی داشتیم یا چشم و هم چشمی نداشتیم نمیدونم تو مملکت پولنبود یا درد نداشتیم اون موقع ها حوصله داشتیم یا الان وقت نداریم . . . نمیدونم چی داشتیم چی نداشتیم حواست هست یک تابستان دیگر هم گذشت........... حالا باید دوباره دل خوش کنیم به آمدن یک پاییز خوشرنگ به پتییزی که دلت نگیره و غروبش غم نداشته باشه.... پاییزی که مهرو آبان و آذرش تو را یاد هیچ خاطره خیسی نیاند...
31 شهريور 1393

سالگرد ازدواجمون

مهتاب  برف زیبا و سفید  را به آرامی نوازش میکند و شبی رویایی و افسونگر را نوید میدهد در آن شب آرام و سفید، فقط عشق است که جریان دارد و لبهای عاشق و معشوق را به سوی هم میراند و ناگهان در هم قفل میشوند و سکوت همه جارا فرا گرفته است تنها یک زمزمه به گوش میرسد دوستت دارم برای همیشه یادمه درست سه سال قبل همچین روزی رو پر از شادی و دلهره بودم چقدر روز قشنگی بود فقط من بودم و تو هرچی میکذره بیشتر و بیشتر عاشقت میشم عشق زندگیم  کنارت که باشم هیچی کم ندارم همیشه کنارم باش علیرضای عزیزم   ...
25 شهريور 1393

درد دل با پسملی

سلام مامانی عزیزم خوبییییی دلم میخواد هی تند تند بیام برات بنویسم ولی اصلا وقت نمیشه امروز 25 شهریور روزای آخر تابستونه 6 روز دیگه پایز میاد فضل برگ ریزون  امروز هشت ماهگیت تموم شد گلم مبارکککککککک پسرم داری بزرگ میشی کم کم یه مناسبت دیگه هم هست  سه سال پیش 25 شهریور منو بابایی عزیز عروسیمون بود روز خیلی خوبی بود و برای منو بابا پراسترس  عروسیمون ظهربود تو خانه معلم آتشگاه خیلی جای باصفاییه تاحالا نرفتی ایشالا میبریمت تا توهم از منظرش لذت ببری پنج شنبه رفتین با خاله های بابایی باغ بانوان خیلی خوش گذشت ولی همش بغلم بودی و میخواستی راه برم از بقیه غریبی میکردی  میبردمت تو تاب کلی کیف میکردی و نمیخواس...
25 شهريور 1393

اولین مروادیدها

سلام فسقل بلای من این ماه ماه پردردسر و اذیت کننده ای بود برات اول ماه هشتم اولین دندونت نیش زد دندون بدجنس خیلی اذیتت کرد همش بهونه میگیری دیروزم دومیش اومد بیرون تو 7 ماهو 27 روزگی برای دومی خیلی بیشتر اذیت شدی غذا نمیخوردی و همش گریه میکردی ولی خداروشکر اینم اومد بیرون تا ببینیم دومی کی میخواد بیاد و دوباره پسملی مامانو اذیت کنه فقط باید خیلی مواظبشون باشی که زود خراب نشن آخه دندون چیز باارزشیه حیفه زود از دستش بدی بعد از کلی سختی کشیدن به خاطر دراومدنشون از کارای بامزت بگم تازگی دست میزنی کافیه صدای یه آهنگ از یه جا بیاد شروع میکنی به دست زدن خودتم گاهی آواز میخونی و باهاش دست می...
22 شهريور 1393

پدر بزرگم

سلام پدر حال ما خوب است اما تو باور نکن دلمان برای دیدارت تنگ است...یادت را به شمعدانیهاپیوند زدم که هیچگاه زرد نخواهد شد همیشه دسته های سبز و پرگل از یادت خاطراتت حرفهایت نگاهت صدای خنده هایت به طاقچه خیالم است چه صبور و مهربان بودی که... پدرم نیست ولی خاطره هایش باقیست      یاد آن قلب پراز مهر و صفایش باقیست مرگ پایان کسی نیست که عاشق باشد    پدرم رفت ولی عشق و دعایش خالیست به یاد همه پدران سفر کرده.... پارسال همین موقع ها بود که فرشته مهربون خونمون پدربزرگ عزیزم به خاطر مشکل کلیه و خیلی چیزای دیگه راهی بیمارستان شدن  خیلی روزای بدی بود با هربار زنگ خوردن تلفن قلب میریخت که ...
28 مرداد 1393