محمدمیلاد عزیزممحمدمیلاد عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره
عشق مائده و علیرضاعشق مائده و علیرضا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

شیرینی زندگیمون محمدمیلاد

پاییز

1393/6/31 21:15
246 بازدید
اشتراک گذاری

نمیدونم قد ما کوتاه بود یا قذیما بیشتر برف میومد

نمیدونم دل ما خوش بود یا قدیما بیشتر خوش میگذشت

نمیدونم سلامتی بیشتر بودیا ما مریض نبودیم

نمیدونم ما بی نیاز بودیم یا توقع ها پایین بود

نمیدونم همه چی داشتیم یا چشم و هم چشمی نداشتیم

نمیدونم تو مملکت پولنبود یا درد نداشتیم

اون موقع ها حوصله داشتیم یا الان وقت نداریم

.

.

.

نمیدونم چی داشتیم چی نداشتیم

حواست هست یک تابستان دیگر هم گذشت...........

حالا باید دوباره دل خوش کنیم به آمدن یک پاییز خوشرنگ به پتییزی که دلت نگیره و غروبش غم نداشته باشه....

پاییزی که مهرو آبان و آذرش تو را یاد هیچ خاطره خیسی نیاندازه...

یک پاییز دوست داشتنی که شاید مال من و تو باشد میمانیم به امید پاییزی که نه از فاصله خبری باشه نه از درد نه از زخم نه از جنگ نه از فقر

به امید پاییزی که وقتی به آخر رسیدجوجه ای از جوجه هایمان کم نشده باشه

به امید صلح...به امید عشق...به امید شیرین ترین لبخندها...

جوجه من آخرین روز تابستونه امروز فردا پاییز میاد فصل برگ ریزون

فصل قشنگیه من که خیلی دوسش دارم وقتی پامونو رو برگ خشک شده درخت ها که رو زمین ریخته میذاریم صدای خش خش قشنگی میده

بت قول میدم وقتی زمین پراز برگ شد ببرمت تو کوچه تابتونی روشون راه بری و توام از صداشون لذت ببری

الان ساعت 9 و 15 دقیقه شبه چند ساعت دیگه تا پایان تابستون مونده

این اولین تابستونی بود که دیده امیدوارم 120 تا تابستون دیگه رو هم ببینی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)