محمدمیلاد عزیزممحمدمیلاد عزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره
عشق مائده و علیرضاعشق مائده و علیرضا، تا این لحظه: 13 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره

شیرینی زندگیمون محمدمیلاد

دو ماهه میشویم

25 اسفند رفتیم برای واکسن دوماهگی محمد میلاد بهداشت محله به خاطر اینکه آخر سال بود واکسن نداشتن رفتیم بهداشت خانه اصفهان واکسنتو زدیم پای چپتو اصلا تکون نمیدادی خیلی درد داشتی قنداقت کردیم که راحت بخوابی و قطره استامینوفن بت دادیم شبش تب کردی تا صبح ناله میکردی از درد درستم شیر نمیخوردی مامانی خیلی ناراحتتبودم گلم اصلا نا نداشتی گریه کنی    اینم کیک دوماهگیت    ...
26 اسفند 1392

هدیه بابا علیرضا

سلام خوشگل مامانی  روزی که بردیمت برای ختنه کردن بابا علیرضا یه دستبند خوشگل برای من و یه گردنبند باباقوری نقره برای شما گرفت این هدیه واسه جاخالی مادوتا بود که رفتیم خونه مامان ملیحه دو هفته اونجا بودم و بعداومدیم خونه ولی باز دو شب بعدش برگشتیم خونه مامان ملیحه آخه حلقه ختنت به یه مو بند بود منم دلم نمیومد که بهش دست بزنم آخه موقع عوض کردنت خیلی گریه میکردی وقتی دستم بهش میخورد  اینم عکس هدیه هامون    ...
26 بهمن 1392

ختنه محمدمیلاد

سلام گل مامانی چقدر این روزایی که پیشمی خوبه وقتی دارم شیرت میدم بهترین حس دنیا رو دارم 5شنبه 10 بهمن ماه بود که شما 16 روزه شده بودی زنگ زدیم بیمارستان عسگریه برات نوبت زدیم گفت ساعت 12 ظهر اونجا باشیم قرار بود بابا علیرضا بیاد دنبال منو مامان ملیحه ساعت 11.45 بود که بابایی زنگ زد گفت جایی گیر کرده و ما با آژانس بریم تا اونم خودشو برسونه ماهم تاکسی گرفتیمو رفتیم توی راه بابای من زنگ زدن گفتن که میان بیمارستان ازون طرفم بابا علیرضا با مامان مهناز اومدن بیمارستان وقتی بردنت تو اتاق من خیلی استرس داشتم مامان ملیحه باهات اومدن تو اتاق وقتی ختنه شدی قنداقت کردنو اومدن بیرون الهی بمیرم برات خیلی گریه میکردی دلم برات کباب شد گل ما...
26 بهمن 1392