پارک
دیشب رفتیم پارک ولی انگار شمااصلا از پارک خوشت نیمده بئد همش داشتی گریه میکردی ساعت 11.30 اومدیم خونه دم در عمورضا(پسرعموی بابا علیرضا)که خونشون بغل خونمونه بردنت خونشون ماهم رفتیم اونجا تازه سرحال شده بودیو میخندیدی کلی چندتاعکس هم ازت گرفتیم ...
نویسنده :
مامان مائده و بابا علیرضا
16:04